نیستی سهراب تا ببینی شقایق هم مرد
یادته گفتی اومدی سراغ من نرم و اهسته بیا
که مبادا ترک بردارد چینی تنهایی تو ...
اومدم اهسته نرمتر از پر یک قو . خسته از دوری راه .
خسته و چشم به راه
یادته گفتی به من عاشقی یعنی دچار . فکر کنم شدم دچار
تو خودت گفتی چه تنهاست ماهی اگه دچار دریا باشه .
یادته گفتی گاه گاهی قفسی می سازم می فروشم به شما .
تا به اواز شقایق که در ان زندانیست دل تنهایی تان تازه شود .
پس کجاست اون قفس شقایقت منو با خودت ببر به قایقت .
راست می گفتی کاش مردم دانه های دلشان پیدا بود .
اره کاشکی دلشون شیدا بود .
من دنبال یه چیز بهترم سهراب .
تو خودت گفتی بهترین چیز رسیدن به ..
نگاهیست که از حادثه ی عشق تر است
نظرات شما عزیزان:
نویسنده : admin